ヅ دنــیـای کـوچـک مــن ヅ

پست ثابت

سلام من MOHAMMAD هستم.به وبلاگ من خوش اومدین!

بزودی براتون مطالب جدیدی میزارم!


چندتا چیز مهم:

1-توی نظر سنجی شرکت کنین

2-لطفا به پست های دیگه هم سر بزنین و فقط برای این پست نظر نزارین

3-بی تفاوت نباشین نظر بزارین(آمار بازدیدتون بیشتر از نظراتتونه!)

4-نظر خصوصی هم نزارین

و...لذت ببرین!!



اینم پیج اینستاگرامم:

mohammad.e.z.m@





[ بازدید : 50 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 16 آذر 1395 ] [ 16:42 ] [ mohammad ] [ ]
دعا برای آتش نشانان

نتیجه تصویری برای دعا برای اتش نشاناننتیجه تصویری برای دعا برای اتش نشانان
برخی از آتش نشان های حاضر در صحنه حادثه آتش سوزی ساختمان پلاسکو از شهروندان خواستند که برای زنده خارج شدن آتش نشان های گیر افتاده در زیر آوار دعا کنند.

به گزارش میزان، در شرایطی که بیش از 24 ساعت از حادثه آتش سوزی ساختمان پلاسکو و ریزش این بنا می گذرد، هنوز شاهد حریق مخفی در این ساختمان هستیم.

در پی هر بار آوار برداری، بار دیگه آتش شعله ور شده و دود زیادی فضا را فرا می گیرد.

در این شرایط، هنوز از وضعیت بیش از 20 آتش نشان که در محل حادثه زیر آوار مانده اند خبری نیست. به همین خاطر نیز آتش نشان های حاضر در محل حادثه از مردم ایران درخواست کرده اند که برای زنده خارج شدن آتش نشان ها از زیر آوار دعا کنند.


از همه اونایی که این پستو میخونن میخوام که توی وبلاگ هاشون این پست رو قرار بدن...

تا شاید اون آتش نشانان زیر آوار...





برچسب ها: دعا , دعا برای آتش نشانان , پلاسکو , ساختمان پلاسکو , پلاسکو فروریخت ,
[ بازدید : 49 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 1 بهمن 1395 ] [ 21:44 ] [ mohammad ] [ ]
مطلب

سلام دوستان عزیز امیدوارم حالتون خوب باشه...

اگه متنی یا جمله ای زیبا دارید که میخواین تو همین وبلاگ با اسم


خودتون منتشر بشه
؛ تو کامنتای همین مطلب بنویسید...





[ بازدید : 56 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 29 دی 1395 ] [ 17:49 ] [ mohammad ] [ ]
غصه نخور...!


سخنان بزرگان, جملات قصار, مطالب خواندنی

در زندگی غصه از دست دادن هیچ چیز را نخورید

چون وقتی یک درخت برگی را از دست میدهد...

برگی از قبل آماده جایگزین شدن است...!!




برچسب ها: برگ , غصه , غصه خوردن , بیخیالی , غصه نخوردن ,
[ بازدید : 39 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 29 دی 1395 ] [ 12:01 ] [ mohammad ] [ ]
کثیف تر از خیانت

نتیجه تصویری برای قلب شکسته

برای خیانت؛

هزار راه هست اما هیچ کدام

به اندازه تظاهر

به دوست داشتن کثیف نیست ...

...







برچسب ها: کثیف , خیانت , خیانت کثیف , کثیف تر از خیانت , تظاهر به دوست داشتن , راه های خیانت ,
[ بازدید : 49 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 27 دی 1395 ] [ 0:50 ] [ mohammad ] [ ]
برف

نتیجه تصویری برای برف

برف هفت سالگی ام را بخاطر صدای پدر دوست داشتم...

پاشو ببین چه برفی اومده!


برف ده سالگی ام را بخاطر آدم برفیهایش

برف چهارده سالگی را بخاطر اخبار و تعطیلی هایش

برف هجده سالگی درست یادم نیست در میان افکار

یخ زده بود!


برف بیست سالگی قدم زدنهای عاشقانه و رد پاهایم...

برف بیست و پنج سالگی به بعد فقط سرد بود و سرد بود و سرد بود ...






برچسب ها: برف , هجده سالگی , هفت سالگی , خاطرات , صدای پدر , برف خاطرات , سرد , روز , سرد زمستانی , روز سرد زمستانی , عاشقانه , اخبار , تعطیلی , افکار , متن , متن عاشقانه , متن زیبا ,
[ بازدید : 51 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 27 دی 1395 ] [ 0:43 ] [ mohammad ] [ ]
گردنه(داستان خودم)

سلام دوستان...
داستان زیر یه داستان واقعیه و خودم بازنویسیش کردم...

بخونید و نظرتون رو حتما بیان کنید

__________________________________________________________

در راه مشهد بودیم... شیشه ها عرق کرده بود. سفیدی برف کنار جاده خودنمایی میکرد. ماشین های راهسازی درحال پاشیدن نمک و شن در کف جاده بودند. دلم برایشان سوخت. در آن سرمای استخوان سوز کار کردن خیلی سخت بود.
دلم میخواست میتوانستم به هریک از آنها یک لیوان چای گرم بدهم.
در ماشین بودیم و بخاری روشن بود. اصلا فکر نمیکردیم یک دقیقه بعد قرار است چه اتفاقی رخ دهد...؟!
به گردنه ای رسیدیم...انگار این گردنه تله ای خطرناک بود...از شانس بدما درست در گردنه برف نشسته بود...پدرم که راننده بود ترمز گرفت.ماشین روی برف های یخ زده بی اختیار حرکت میکرد و لیز میخورد.
پدرم دست و پایش را گم کرده بود.ماشین که قابل کنترل نبود به دور خود میچرخید و هرلحظه ممکن بود کامیونی از راه برسد و مارا بفرستد به آن دنیا...
جاده،ترمز،چرخ ها،گردنه،برف... انگار همه دست به دست هم داده بودند تا فاجعه ای تلخ را رقم بزنند.
پدرم با فرمان ماشین سعی میکرد مارا نجات دهد... در آن پیچ و تاب های ماشین سر من به شیشه خورد و چرت از سرم پرید...
برادرم طبق معمول بین صندلی ها ایستاده بود و دستانش را به صندلی چسبانده بود و انگار زبانش بندآمده بود...
ناگهان ماشین به گاردریل برخورد کرد و ایستاد...
همه چارچشمی به جلو نگاه میکردند...
جاده آرام بود و تنها صدایی که به گوش میرسید صدای ظبط ماشین بود...
.

.

.

.

ناگهان یک تریلی از کنار ماشین گذشت...

باخودم فکر کردم اگر این تریلی چندثانیه قبل سر میرسید چه اتفاقی میفتاد...؟!!




برچسب ها: داستان , داستان جالب , داستان کوتاه ,
[ بازدید : 54 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 16 آذر 1395 ] [ 17:08 ] [ mohammad ] [ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
ساخت وبلاگ تالار اسپیس فریم اجاره اسپیس خرید آنتی ویروس نمای چوبی ترموود فنلاندی روف گاردن باغ تالار عروسی فلاورباکس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]